
قبل از شروع جشنواره 33، حساسیت ها از سوی جناح های مختلف بر سینما شدت گرفت. بعضا از طرف کسانی بیگانه با فضای هنر و رسانه که از زمانی که دولت یازدهم سرکار آمد کمر همت بسته اند تا با استفاده از هر موقعیتی در این راه سنگ اندازی کنند. سینما هم بخشی از این چرخه است. وقتی به راحتی قانون زیر پا گذاشته میشود و فیلم های دارای مجوز، رنگ پرده نقره ای به خود نمیبینند، فارغ از ضربه مهلکی که به اقتصاد سینما وارد میشود و ناامنی که در عرصهی سرمایه گذاری حکم فرما میشود، کسی که بیشتر لطمه می خورد هنرمند است. هنرمند ما تحت شرایطی قرار گرفته است که نهایتا مجبور است خودش را نیز سانسور کند تا مبادا با دست گذاشتن بر مسئله ای حساس، تمام اندوخته اش بر باد برود و مجموعا طی فرآیندی سرکوب گرانه قرار گرفته و دیگر شکوفایی و آزادی عمل سابق را نخواهد داشت. وقتی قبل از جشنواره، از آقای دبیر می شنویم که امسال قرار است جشنواره بی حاشیه ای داشته باشیم و این رویکرد در هیات انتخاب فیلم ها نیز تسری پیدا میکند دیگر تعجبی ندارد که هر سالِ جشنواره فجرمان دریغ از پارسال باشد. از کیفیت فیلم ها بگیرید تا امور جزئی مانند بولتن های روزانه کاخ جشنواره که بدون مطرح کردن چالش یا نقد خاصی منتشر میشود یا برنامه هفت فرمالیته، همه حاکی از این هستند که اراده مسئولین به این بوده که صرفا جشنواره فجر امسال را آرام و بی دردسر، رد کنند بدون اینکه به کسی بر بخورد. با نگاهی کلی به فیلم های امسال نیز چند نکته را به وضوح در می یابیم. اول اینکه در میان حدود ۵۰ فیلم شرکت کننده در جشنواره امسال در بخش های سودای سیمرغ، نگاه نو و هنر و تجربه متوجه طیف نزدیک به هم کارگردان ها از لحاظ سبک کاری می شویم. صراحتا، فیلمسازی که برای خودش صاحب سبک باشد به شدت کمیاب است. کسی مانند مصطفی کیایی که علیرغم سن کمش حداقل از این لحاظ به یک نوع پختگی رسیده است. اتفاقا همین کارگردان های انگشت شمار بودند که توانستند با شیوه فردی خود و ابتکارات متکی به توانایی های خود با مخاطبان بیشتر ارتباط برقرار کنند. فیلم هایی مانند عصر یخبندان، رخ دیوانه و چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت از این دسته هستند. اما دلیل اقبال مخاطب به این فیلم ها چه بود و علت شکست دیگر آثار جشنواره در جذب مخاطب؟ یکی از علل مهم این مسئله، بحث ایجاد سرگرمی برای تماشاگر سینماست که از اولین ملزوماتش ایجاد یک ریتم مناسب در قصه است. این حداقل استانداردی است که بسیاری از فیلم های امسال از داشتن آن محروم بودند. که ریشه اش قطعا به بخش فیلمنامه برمیگردد. بسیار فیلم ها بودند که به صرف داشتن یک ایده خطی، کش آمده بودند تا به عنوان یک فیلم سینمایی بلند به حساب بیایند. گرایش بیش از حد فیلمسازان امسال به روایت غیر خطی هم از همین مسئله نشات میگیرد تا به خیال خود بتوانند سرپوشی بر حفره های سناریوی خود گذاشته باشند. شاید بهتر باشد یک بخش دیگر تحت عنوان فیلم کوتاه به عناوین جشنواره سال بعد اضافه شود تا هم فیلمسازان انرژیشان را صرف آب بندی نکنند و هم تماشاگران بیگناه حین نمایش فیلم در چالش چرت زدن و یا ترک سالن با خود کلنجار نروند. نکته دیگر تلقی غلط از مفهوم پایان باز در بین فیلمسازان است و عدم درک این نکته که گنگ بودن و سردرگمی یک شخصیت در پایان قصه هیچ مجوزی برای عدم پایان بندی فیلم صادر نمیکند و این دیگر یک پایان رهاشده است تا باز. موضوع دیگری که جالب توجه است فیلم های ژانر دفاع مقدس جشنواره بودند. آثار استراتژیکی که قرار است سبد فرهنگی انقلاب و نظام را غنی کنند متاسفانه غالبا جزو ضعیف ترین فیلم های امسال بودند. تا حدی که حتی یک فیلم قابل بحث هم نمی توان از میان آنها پیدا کرد. نگرانی که خود مسئولین فرهنگی کشور نیز به آن اذعان دارند که در مقابل هزینه های گزافی که از بیت المال صرف این فیلم ها می شود، تنها نتیجه ای که حاصل شده عقب گرد است. تا وقتی هم که به دور از فشار بازار رقابتی و بر سر سفره نفت، فیلم ها تولید شوند وضع همین است و سرمایه هدر می شود. مسئله نگران کننده دیگر اما، تعداد کم و انگشت شمار فیلم هاییست که به طور کلی مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند. فیلم هایی که قرار است خوراک اکران ۹۴ را تامین کنند. با این حساب ظاهرا باید منتظر یک خشکسالی سینمایی باشیم مگر آنکه فیلم هایی که در جشنواره شرکت نداشتند بتوانند رونقی به گیشه بدهند که به فرض رخ دادن این اتفاق، اگر این روند هم تبدیل به عادت سینمای ایران بشود دیگر عملا ذات جشنواره فیلم فجر زیر سوال خواهد رفت. نهایتا جشنواره سی و سوم فیلم فجر همانطور که مسئولین می خواستند برگزار شد که صرفا برگزار شود. از این جهت به آنان تبریک می گوییم. گرچه ظاهرا بازهم عده ای در خانه ملت دلواپس این سینما هستند در حالی که خود، رمق آن را بریده اند.