دست نوشته های محمد رضوانی پور

" نقد؛ لذت گشودن گره های کور متن "

دست نوشته های محمد رضوانی پور

" نقد؛ لذت گشودن گره های کور متن "

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رخ دیوانه» ثبت شده است

رخ دیوانه. امتیاز: ۲.۵ از ۵ رخ دیوانه نمونه قابل تحمل­تر عصر یخبندان است. بعضا شباهت­ هایی در فرم دارند اما رخ دیوانه با تجربه ­تر، چفت و بست­ دار تر و از همه مهم­تر پخته ­تر است. اما شوخی­ های فیلم­نامه با ما آنقدر هم بامزه نیست. این­که تماشاگر یک ساعت و نیم در معرض  انواع اتفاقات، داستان­ های تو در تو و چندگانه قرار می­گیرد تا در قسمت پایانی فیلم بفهمد که همه چیز زیر سر یک کاراکتر است و هرآنچه قبلش بوده  صرفا برای دورهمی بوده است. فیلم به طرز ناشیانه­ ای بر پایه این رودست ویران­گر بنا شده­ ست که مثل آب­ سردی­ست بر پیکره مخاطبی که دیگر هیچ دلیلی ترغیبش نمی­کند تا برای دفعه دوم به نظاره فیلم بنشیند. نکته دیگر خرده قصه ­های تقریبا بی ­مصرف فیلم هستند که در پایان، بدون استفاده رها می­شوند. تمام داستان مادر گمشده نازنین بیاتی و مادر سنگدل طناز طباطبائی را به راحتی می­توان از فیلم حذف کرد. و دیگر این­که چقدر سر دستی برخی موقعیت­ های فیلم پایه­ گذاری می­شود، با استفاده از عنصر صدفه و اتفاق. صحنه­ هایی را می­بینیم که حضور نویسنده را به عنوان هدایت ­کننده این عروسک­ های خیمه شب بازی عینا حس می­کنیم و در جاهایی فقط خواست همین نویسنده است که درام را جلو می­برد نه منطق بیرونی قصه.

ماهی سیاه کوچولو. امتیاز: ۰.۵ از ۵ دقیقه پنجاه را پشت می­گذاریم در حالی که فیلم هنوز شروع نشده است، همایون ارشادی سیگار می­کشد و دوربین ذوق­ زده همچنان مشغول تراولینگ­ های بی­ دلیل در فضای جنگل است. شخصیت­ ها هم آنقدر از تماشاگر و حتی خود کارگردان دور هستند که  رفتارشان باعث خنده­ مخاطبان می­شود و نهایتا این ماهی سیاه و کوچولو  با اسحله کشیدن­ های بی­ منطق آدم­ هایش روی هم و بدون همراه کردن ما با خودش به انتها می­رسد. همین. 

کوچه بی­نام. امتیاز: ۲ از ۵ فیلمساز کلی از وقتش را صرف ساختن تیپ و اتمسفر می­کند. خوب هم می­سازد. کش و قوس­ های زیادی در داستان می­بینیم از جمله چالش­، دعوا، مخفی­ کاری و غیره با بازی خوب صدرعرفایی و بهرام. اما صرف کردن این وقت زیاد با  پایان فیلم چه نسبتی دارد؟ این همه مکث بر داستان محمد و پروازش و رابطه باران کوثری با دوست­پسرش برای چه بود؟ آیا به همین میزانی که فیلم به این ماجراها پرداخت، پرده­ برداری تاریخی فرهاد اصلانی از راز مگو به آن­ها ارتباط داشت؟ رازی که مسکوت بودنش دلیل ساخت فیلم کوچه بی­نام است. این همه هیاهو  برای این­که آخر سر اصلانی را در کلوزآپ و به عنوان یک قصه ­گو ببینیم که در پانزده ثانیه فیلم را جمع و جور کند؟ 

آزادی مشروط. امتیاز: ۱ از ۵ فیلم عجیبی ا­ست از این حیث که آفرینش چنین فیلمی قطعا هنر و توانمندی بسیار می­خواهد. با کمی اغماض می­توان گفت ملتهب­ ترین موضوع در میان تمامی فیلم­ های جشنواره از آن آزادی مشروط بود. حسابش را بکنید پسربچه ­ای را که جرمش قتل است و در ندامتگاه کودکان نگه­داری می­شود. چالش­های بالقوه ­اش را با محیط پیرامونش، خانواده و حتی با هویت خود را در نظر بگیرید. اما فیلم دارای چنان فرم ایستایی­ است که با آدم­ هایش هیچ سنخیتی ندارد. یک فیلم آرام بی رمق کسل­ کننده که بازی­های بد و میزانسن­ های غلط، حس دلسوزی­مان را نیز تحریک نمی­کند. پایان­ بندی فیلم را هم کاراکتری که تقریبا تا به اینجای کار در فیلم محلی از اعراب نداشته رقم می­زند و به این بازی خاتمه می­دهد.

شیفت شب. امتیاز: ۱ از ۵ چرا فکر می­کنیم راه فرار از قصه­ گویی روایت غیرخطی­ ست و بدتر این­که چرا درست اجرا کردن این حربه را بلد نیستیم تا جایی که مخاطب احساس کند به او توهین شده است؟ در نود درصد فیلم، فیلمساز از ارائه اطلاعات راجع به کاراکتر محمدرضا فروتن به مخاطبان خودداری می­کند و تصویری که از او داریم یک تیپ اغراق­ شده است که حتی می­تواند یک بیمار روانی خطرناک یا یک سایکوپات باشد. اما در ۵ دقیقه پایانی فیلم، دست این مک­ گافین مضحک رو می­شود و ناگهان بعد شخصیتی جدید و قهرمانانه ­ای از او رونمایی می­شود بدون این­که هیچ زمینه­ ای و منطقی پشتوانه آن باشد. این نه تنها هنر نیست بلکه ضد آن است و بیگانه ساختن مخاطب با خود. 

در دنیای تو ساعت چند است؟ . امتیاز: ۲.۵ از ۵  لحظات به یاد ماندنی در فیلم کم نیستند. نمای نقطه نظر برعکسی که استادانه از دیدگاه شخصیت علی مصفا گرفته شده و به نوعی اوج شخصیت پردازی کسی است که به تمام اجزای جهان به صورت دیوانه وار و برعکس نظاره می کند و در تضاد با آن قرار می گیرد.  همچنین آن لحظه ­های نوستالوژیک عاشقانه، برباد رفتن کاغذ پنیر، پوست های پرتقال سوخته، لحظه غش کردن مصفا و کرین دوربین در آن لحظه، همچنین موسیقی کریستوف رضائی و ... از این دست اتفاقات آنقدر در فیلم دل­ انگیز هستند که آرزو کنیم کاش با قصه غنی ­تری طرف بودیم. کاش موقعیت مبهم علی مصفا و مادر فوت شده را روشن­ تر می­ دیدیم و ای کاش لیلا حاتمی فیلم را بیش­تر می­ شناختیم تا در نتیجه فیلم هم کلی از مدت زمانش را صرف جزئیات بیهوده نمی کرد.

  • محمد رضوانی پور