
" آقا چند تا از این همبرگرهاتون میدید به ما؟ این ها همبرگر نیست، ایران برگره! " آن طور که به نظر میرسد این دیالوگ، کلیدی ترین دیالوگ آخرین فیلم مسعود جعفری جوزانی است چراکه قرار است همه کنش های شخصیت ها و اتمسفر فیلم مو به مو به بیرون ارجاع دهند، آینه ای باشند برای جامعه ایران و یک کمدی تلخ را بسازند. فیلمنامه روستایی را برایمان میسازد که در آن دو خان، رقبای اصلی انتخابات روستا و مشغول چالش با یکدیگر جهت برنده شدن در انتخابات هستند. روستا نماد کشور ایران، مردمش نماد مردم ایران و خان هایش هم نماد سیاستمداران. اما همانطور که از دیالوگ مذکور معلوم است، فیلم برای نیل به هدف خود از نشانه گذاری هایی گلدرشت استفاده میکند که علاوه بر منسوخ شدن این نوع از نشانه گذاری سینمایی، زمانی که همین ارجاع دادن ها نیز با درکی ناقص و غلط از یک جامعه شکل بگیرد، آنجاست که مرز باریک میان نقد و توهین در ژانر کمدی از میان می رود. هدف نهایی و صریح ایران برگر این است که نقد روند دموکراتیک انتخابات در ایران باشد اما برای رسیدن به این مقصد دست روی مسائل پیش پا افتادهای در چالش های انتخاباتی دو خان برای جمع کردن رای میگذاردکه تاریخ انقضایشان گذشته است و نشان میدهد نگاهش، نگاهیست عقب مانده و واپس گرایانه. نگاه کنید به سکانس های پخش غذا برای مردم روستا و واکنش ذوق زده آنها، بازنمایی زنان در فیلم و آزادی طلبیشان یا طرز مواجهه شکنجه گرایانه مردم با مستندسازان. مردم ایران برگر غالبا مردمی هستند به صورت تیپیکال ظاهربین، نادان و حیله گر که بویی از تمدن نبرده اند. فیلم در مسیر خود برای اینکه بحث انتخابات را وسط بکشد و با هر کدام از شخصیت هایش یک ما به ازای سیاسی را تداعی کند، متوسل به ساختن تیپ هایی میشود که ملغمه ای از پایتخت و شبهای برره و غیره اند و وظیفه شان خنده گرفتن به هر قیمتی از مخاطبان است. آن هم با دستمایه قرار دادن شوخی های سخیف فیزیکی و زد و خوردهای دم دستی. در نهایت هم فیلم با یک پایان سردستی خاتمه می یابد. به راستی اگر آن رابطه دختر و پسری وجود نداشت چه میشد؟ رابطه ای که راجع به هر دو نفر آن تقریبا هیچ چیز مفیدی نمیدانیم و تماما در دیدارهای مخفیانه شان با آن میزانسن سوررئال خلاصه میشوند!
اما جالب ترین نکته اینکه جعفری جوزانی در نشست خبری جشنواره فجر توصیه ای به مردم کرده که کریستوفر نولان برای "اینسپشن" نکرده است. آنهم اینکه که مردم دوبار فیلم را ببینند! یک بار برای تفریح و یکبار هم برای دریافت مضامین تلخ آن. معنی این حرف فیلمساز این است که شعور مردم هنوز به سطحی نرسیده است که بخواهند با یکبار دیدن فیلم، آن را بفهمند. آن هم فیلمی که با تماشای کمتر از نیمی از آن هم، تمام سطح و عمق نداشته اش برایمان عیان میشود. از یک لحاظ چقدر شبیه هم اند مردمانی که در ایران برگر به تصویر کشیده شده اند و مردمی که نیاز دارند دوبار به تماشای چنین فیلمی بنشینند...